مادرانه های مریم

مادرانه های مریم

فردا با یک عالمه امید در راه است...
مادرانه های مریم

مادرانه های مریم

فردا با یک عالمه امید در راه است...

اولین شب چله غیر رسمی

عزیزم دیشب شب چله بود و همه خونه مامان بزرگت جمع بودیم.. این اولین شب چله غیر رسمی بود . بیصبرانه من و بابایی منتظریم تا شب چله بعدی بیاید و تو هم حضور داشته باشی . فکر کنم آن موقع تو حدوداً چهار ماه و چند روزت باشد. خیلی دلم میخواهد بدانم که تو دخترک منی یا پسرکم.. تا مشخص شدن آن روز باید دو ماه و نیم دیگر صبر کنیم. راستی دیشب خیالاتی شده بودم نصفه های شب که از درد شکم از خواب پریدم دیدم روی شکم خوابیدم چند لحظه که مکث کردم تا جابجا شوم حس کردم قلبت دارد میزند . حس خوبی بود ولی بعید میدانم به این زودی ها بشود این چیزها را حس کرد.خیالاتی شده بود نی نی گولوی من

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.